...باران می بارد
جوری شدم که با يادآوری خاطراتت گاه و بيگاه لبخند بر گوشه لبانم می نشيندلبخندی که از صدها درد دردمندتر است
...بار ديگر به اين مهم رسيده ام که من بسوی نيستی می روم
راستی تو کجا رفتی؟
جوری شدم که با يادآوری خاطراتت گاه و بيگاه لبخند بر گوشه لبانم می نشيندلبخندی که از صدها درد دردمندتر است
...بار ديگر به اين مهم رسيده ام که من بسوی نيستی می روم
راستی تو کجا رفتی؟
2 Comments:
چه خوب كه دوباره مينويسي
:)
sanjabe man kojayee?
Post a Comment
<< Home