whatever!

you can see whatever here!

Name:
Location: Sky

Nobody Is Perfect I'm Nobody!

Saturday, June 21, 2008

گفت: «بيا دعوا کنيم.»
گفتم: «دعوا کنيم؟ حريف نيستی!»
دستم را گرفت و نشاند کنار مبل تکی کنار پيانو. و همان لحظه ضبط صوت راروشن کرد. چشم‌اندازی در مه بود. سرم را که بلند کردم نوک انگشتش را بهلب‌های غنچه شده‌اش برد تا ساکت بمانم.قطعه که تمام شد، ضبط صوت را قطع کرد: «خب! حالا شماييد.» و بی آنکه حتالبخند بزند روی نيمکت پيانو نشست.
گفتم: «اصلاً دعوای ما سر چی هست؟»«از خودتان بپرسيد!»«من؟» و برافروخته به طرفش راه افتادم. خودش را کنار کشيد تا جا برای منهم باشد. و بعد سر بلند کرد، جوری که باز دلم هری ريخت.«مرا از دعوا نترسانيد!» و بعد گفت: «اصلاً نمی‌دانم سر چی می‌خواهيم دعوا کنيم.»
گفتم: «از خودت بپرس.»«آره، آره، آره.»خنديدم.
و او ادامه داد: «من داشتم از نرده‌ی کنار اسکله می‌پريدم. به توگفتم نگاه کن. و تو نگاه نکردی.»«واقعاً؟!» به فکر فرو رفتم. زن، و اينهمه احساس؟!
*************************************
"عباس معروفی"

0 Comments:

Post a Comment

<< Home