تا حالا اين يه کارو نکرده بوديم که به افتخارش نايل اومديم! اون روز که شروع به نوشتن کردی، آگرين ! هيچ فکرش رو می کردی که يه روزی با لبهای آماس کرده کبود، بازويي که خون مرده شده و چشمی نيمه باز از شدت ضربه ای بس سهمگين بشينی و بگی من هنوز زنده ام ، پس می نويسم! نه نه نه خودمونيم قيافم اصل خنده شده ! همه تو خيابون نيگام ميکنن و منم با اعتماد بنفس خواصی خودم رو از تک و تا نمي اندازم و به راهم ادامه می دم... اين "تی جی" هيچی ام نداشت مارو اساس بی خيال کرد!
whatever!
you can see whatever here!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home