whatever!

you can see whatever here!

Name:
Location: Sky

Nobody Is Perfect I'm Nobody!

Friday, September 30, 2005

من حذف به قرينه معنوی ام
حذف به قرینه معنوی
حذف به قرینه
حذف به
حذف
...

Wednesday, September 21, 2005

خيلی وقته ازش جواب ندارم
ايميل ندارم
!!!!!!!حدودا يک هفته
ميدونی يعنی چی؟


..............بعد از ۶ ماه بالاخره رفتم سينما

نتيجه: اوضاع سينمای مملکت امام زمان روز به روز وخيم تر ميشه . نميدونم به خاطر نبود علاقه آقا به سينماست يا... . خلاصه ما
يه خبطی کرديم . به قول يکی از دوستان پولمون توی جوب ميرفت بهتر بود ؛ شما اينکارو نکنيد

بار آخری که چَت کردن قرار بر اين شد که همديگرو فراموش کنن . به نفع هردوشون بود .اون که ميرفت اونور دنيا پی سرنوشتش و
........ اينيکی ..... هی
اوايل که رفته بود دلتنگی ميکرد ـ خيلی زياد ـ يکم که گذشت دچار يه دلتنگی مضمن شد . يواش يواش عين صدای يخچال که به خاطر دائمی بودنش شنيده نميشه
اين دلتنگی يه گوشه دلش فراموش شد .
اونیکی چی شد ؟ خبر نداره! هیچکس خبر نداره!
حالا کار به جايی رسيده که هفته به هفته هم به ايميل هاش جواب نميده.
پ.ن.۱: ای روزگار کجمدار.
پ.ن.۲:بارها گفتم نمی دونی این آدمیزاد چه جونوریه...

!اين روزا اوضاع سياسی مملکت بوی گند مطبوعی داره

اخيرا هيچی ازم حالگيری نمی کنه
چون خيلی وقته که حالی نمونده........بازسازی کردم دادمش دهن پذيرائی
کف پارکت
آشپزخونه حموم دستشوئی همه اُپن

ديشب ميخواستم برای يکی کامنت بذارم
امروز صبح ميخواستم بجاش يه پست تو بلاگ ام بذارم
الان که پاسی از ظهر رفته هيچ حسی ندارم
همه بی ارزشند چه کسانی که چرند ميبافند چه کسانی که اون چرنديات رو باور دارن .فهميدن برای اين مردم شده يه مشکل بزرگ. اين مشکل بزرگ منو عذاب ميده

ديشب ميخواستم برای يکی کامنت بذارم
امروز صبح ميخواستم بجاش يه پست تو بلاگ ام بذارم
الان که پاسی از ظهر رفته هيچ حسی ندارم
همه بی ارزشند چه کسانی که چرند ميبافند چه کسانی که اون چرنديات رو باور دارن .فهميدن برای اين مردم شده يه مشکل بزرگ. اين مشکل بزرگ منو عذاب ميده

Shamloo

:عجب حالی داد اين
, بايد استاد و فرود آمد
بر آستان دري که کوبه ندارد
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشي
دربان به انتظار توست
و اگر بي‌گاه به درکوفتن‌ات پاسخي نمي‌آيد.

Thursday, September 15, 2005

why?

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
..................................

Wednesday, September 14, 2005


آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادوئی اندوه شکست

آمدم تا به تو آويزم
ليک ديدم که تو آن شاخه بی برگی
ليک ديدم که تو بر چهره اميدم
خنده مرگی

وه چه شیرینست
برسر گور تو ای عشق نیاز آلود
پای کوبیدن

وه چه شیرینست
از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن

وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در به روی غم دل بستن
که بهشت اینجاست
بخدا؛
سایه ابرولب کشت اینجاست

تو همان به که نیندیشی
بمن و درد روان سوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم

Tuesday, September 13, 2005

هوس کردم برم بالای يه چنار يا یه کاج بلند بشينم و سقوط کامو روبرای چندمين بار بخونم

:به نتيجه ای رسيدم
وقتی نمیتونی وضع رو از اينی که هست بهتر کنی
پس تموم استعدادتو به خرج بده تا به بدترين شکل ممکن تمومش کنی
.پ.ن.۱ :اينجوری حداقل تمام تلاشتو کردی . در چه جهتی مهم نيست
پ.ن.۲ : ياد سقراط بزرگ افتادم . ميگه: « کسی که بر خلاف تشخيص خود عمل کند؛ نميتواند نيکبخت باشد

! من عاشق شغل مکانيکی هستم
در حالی که توی چال کار ميکنی پينک فلويد گوش بدی

Monday, September 12, 2005

عينکم رو از روی چشمم برنمي دارم
آخه اگه نباشه حس ميکنم شناسايی شدم

Friday, September 09, 2005

....... عرض کنم به طولتون که

Wednesday, September 07, 2005

!يکی بهم گفت که من فاقد احساسات لطيفم
آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

hese bashar doostane !

من در ۹۹ درصد اوقات تو مترو جام رو به کسی نميدم . اون يک درصد هم مواقع نادری هستش که حس بشر دوستانم گل کنه
در شش ماه اخير اين حسم گل نکرده بود تا ديروز که يه خانمی با جونور کوچولوش سوار شدن ؛گل کرد
جامو دادم بهش . ميتونيد تصور کنيد چی شد؟
درست ايستگاه بعدی پياده شد و يکی ديگه ضرت رفت جاش نشست
****************************
نتيجه : ديگه حس بشر دوستانم گل نمی کنه حداقل حالا حالا ها

Tuesday, September 06, 2005

از شکيرا شديدا خوشم مياد
!چون هميشه به طرق مختلف زيبايی زنانه رو به گ... ميکشه
گل( به کسر اول
لجن
و حالا .... گريس

Friday, September 02, 2005

کی پايه برای يه دوئل مشتی ؛
من دنبال يه پا ميگردم
!ميخوام از دنيای زنده ها انصراف بدم اما به يه شيوه مشتی
!رولت روسی خوبه به نظرتون؟