آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادوئی اندوه شکست
آمدم تا به تو آويزم
ليک ديدم که تو آن شاخه بی برگی
ليک ديدم که تو بر چهره اميدم
خنده مرگی
وه چه شیرینست
برسر گور تو ای عشق نیاز آلود
پای کوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن
وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در به روی غم دل بستن
که بهشت اینجاست
بخدا؛
سایه ابرولب کشت اینجاست
تو همان به که نیندیشی
بمن و درد روان سوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم
2 Comments:
اگه به سرت زد طاعون بخونی یه سر به من بزن!
ooono ke barha khoondam , kheilia baraye sar zadan dar morede taoon monaseban;)
Post a Comment
<< Home