نون گرده
هر وقت گرده درست میکرد ما ئو تا مینشستیم پیشش عینهو جوجه ها دور مادرشون که یه تیکه از اون خمیر بده به ما هم گرده درست کنیم! خوب که فکر میکنم الان خودم تحمل این کارای بچه ها رو ندارم تو چقدر صبوری ...
یه بار یادمه ما دو تا با هم نشستیم سر یکی از تشت های خمیر تا آرنج رفته بودیم توش و "ورز" میدادیم، خواسش نبود ما همر رو میشکافتیم توش رو پر آرد می کردیم یه چنگالی کارد میوه خوری میذاشتیم توش و میبستیمش بعد ادای جراح ها رو در میاوردیم یکی دستش رو دراز می کرد از اونیکی چاقو میگرفت خمیر رو میشکافت و عمل رو با موفقیت انجام میدادیم، نمیدونم چند بار این کارو تکرار کردیم تا متوجه شدی! دلم میخواد فکرکنم با یه لحن تشر گونه ای گفتی بهمون که "نکنین این کارو خمیر سفت میشه!" شاید چون خودم بودم قطعا قاطی می کردم. اما فکر کنم گفتی " ای وااااای این چه کاریه؟! خمیرش سفت میشه، مامان جان، حیفه باید بریزم دور"
یکی از کارایی که میدادی بهمون انجام بدیم مالیدن مایع زعفرون بود روی گرده ها که خوشرنگ بشن وقتی میپزن! میگفتی "حواست باشه توی سینی نریزه، اگه بریزه میسوزه" و من فکر میکردم اگه بسوزه حتما اتفاق بدیه! با تمام دقت مایع رو می کشیدم روی گرده ها که نریزه و اضافه ای اگه هست توی اون طرحهای دایره ای که با انگشت دونه خیاطی روی گرده ها میزدی گیر کنه...
تمام عشقمون اما سینی آخر بود. همون سینی که عروسک درست میکردی توش با خمیر برامون، آقا و خانوم ، دختر و پسر! آقاها شلوار داشتن خانوما دامن، کاش عکس داشتم ازشون... بهشون جون میدادی ... دست آخر یه سری هم مار درستم میکردی که جمبره زده بودن! الان که خودم شیرینی درست میکنم میبینم خمیر های اضافی رو مار میکردی. من اما تصور می کردم شبیه حرف S هستن! چمیدونم ...
الان سالها ازون موقع ها میگذره. امشب گفتی میخوای گرده درست کنی، کاش یه سینی عروسکی درست کنی... دلم می خوادت، دلم هم بازیم رو هم میخواد... چقدر دورم...
پ.ن: نون گرده در غرب ایران به فتیر معروفه اما مامان هروقت درست می کرد یه چند تایی برای همسایه ها میفرستاد و اونا نمیدونستن چیه میگفت : "کلوچه پختم" منم امشب به دوستام گفتم مامانم داره کلوچه میپزه