!حوصله تصميم گرفتن ندارم
whatever!
you can see whatever here!
Wednesday, March 18, 2009
Tuesday, March 10, 2009
!زياد حول نشو، برای خاطر يک هفته دربه در بنزين گرفتن از اين و اون نشو
بنزين کاملا آزاد ميشه، خيالت از هرچی استرس تموم کردن سهميه کارت سوخته ، راحت ميشه
پ.ن. : خوش بحال بنزين ! سوخت هم نشديم
Tuesday, March 03, 2009
غم با شراب بايد گفت
يه کاسه بزرگ شراب قرمز جلوی روم بود. سرم رو به دست چپم تکيه داده بودم و با انگشتهای دست ديگه با لبه کاسه بازی می کردم. عکس چشمام توی کاسه معلوم بود. اشکم تصويرش رو ريخت بهم
شراب زلالی بود...گفته بودم چند وقتيه دلم هوای پاييز کرده؟!
...نفسم در نمی آد
بی خيال بذار از خوبياش بگم... اممممم.... آها ، من امروز يه معمای رياضی حل کردم. زود حل شد! بعدش دوباره تنها شدم
بگذريم ... هرچه کردم با شراب حرف بزنم اونم نشد! چرا بی راهه می ری؟! اصل کار می لنگه! اصلا حرف زدن چه جوریه؟!
پس نوشتم... زياد نوشتم... سه تا دفتر پر شد، اما هنوز حرفم شروع نشده بود...
...دفتر سوم امروز تموم شد و 13 سال ميگذره.... من سقوط کردم، سقوط
پس نوشتم... زياد نوشتم... سه تا دفتر پر شد، اما هنوز حرفم شروع نشده بود...
...دفتر سوم امروز تموم شد و 13 سال ميگذره.... من سقوط کردم، سقوط