همه گويند فلانی ناله کم کن ناله کم کن ناله کم کن ته آیی در خیالم چون ننالم چون ننالم
همه گويند فلانی ناله کم کن ناله کم کن ناله کم کن ته آیی در خیالم چون ننالم چون ننالم
بد جور دلم ميخواد يه تيکه ای بارت کنم ولی صبر کن به موقش همچين بزنم که مستيت بپره
... برف می بارد و من زانو به بغل جلوی شومينه نشسته ام شيشه ها بخار کرده
به شعله های سرخ آتش و صدای چرق و چرق سوختن چوبها در سکوت گوش ميدهم .به آهستگی به اينطرف و آنطرف تاب ميخورم؛چشم از آتش بر نمی دارم صورتم از هرم آتش داغ داغ است و می سوزد ... هر چه ميکنم نمی شود !ديگر اين آرامش زيبا و اين سکوت دلفريب هم به کمکم نمی آيد نميتوانم به هيچ چيزی فکر کنم ! بی تفاوت به همه چیز تاب ميخورم
اصلا به قول مشيری ديگر شراب هم ره به اين حال خرابم نمی برد... يادم دارم که روزگاری بی جادوی شراب هم به عالم پندار ميرفتم... نميشود پس لا اقل آتش را زنده نگه ميدارم
!ميگن يه چيزی بی صاحب شد هرکی روش ادعا داره همينه ديگه . توضيح بيشتر : شرمنده
!آه ای کی فلان بزرگ !ای گجت !ای بارونی بپوش .قربون اون تاريخ تحويل پروژه عوض کردنات ؛ ننه ات
من ديروز با تمام وجود به اين جمله حکيمانه رسيدم و صد درود به روان پاک صاحب سخن نثار نمودم ؛
:بخونيد ببينيد تا به حال شما هم به این حکمت رسیدید
!لعنت بر پدر و مادر کسی که به صندلی راننده دست بزند
...به نام
چرت و پرت های ۲۰۰۶ ام رو از امروز آغاز ميکنم؛ يه چند تا فرق جزئی دارم با ۲۰۰۵ اولا که ما به سلامتی فارغ شديم ! حالا تو چند و چونش و اينجور صحبتها زياد ريز نشين . بعدشم اينکه ۵ شده ۶ ! همين