:برای راضيه
برات نوشته بودم که آدما زود عادت می کنن، دير يادشون ميره، بعضی وقتام اصلا يادشون نمی ره؟
حضورت قد يه بند انگشت تو کل زندگيم بود و يادت قد تمام عمر
اجازه ميدی نقاشيت کنم تو يه بخش از زندگيم؟! اگه بکشمت، قول ميدی گه گاه ازش بيرون بيای و سری بهم بزنی؟
هی..... نه، زيادی خواستم... "ميدانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه باز نيامدن است" ولی ياد آدما تو ظرف مکان جا نمی شه، پس تو يادم می مونی، احتمالا تو يادت می مونم