. ...از من دويدن و از زندگی تعقيب کردنفرقش تو اینه که من بعضی وقتا بلاخره میبرم و اون نه؛ پس مجبورم به یه چیزایی محکوم باشم همیشه و همیشه پس بچرخ تا بچرخیم
هميشه ميگن فاصله بين نخبگی و جنون ؛يه تار مو بيده ! فاصله عشق و نفرت يه تار مو بيده ! فاصله هر کوفتی با زهرمارش يه تار مو بيده ... خدمتون عارض شم کا فاصله منم با شما ها يه تار مو بيده ********************************
پ.ن.: منظور از شما در نوشته فوق گروه مشخصی ميباشد . دوستان ناب به خودشون نگيرن
خيلی سخته ... تو يه استکانی که ميدونی برای چی خلق شده از سفيده صبح تا بوق سگ چای کهنه جوشيده بدن
!خدمت جيگر : علی دايی ....
آقا ای کاش قول نداده بودم که بی ادب نباشم
ولی خ....تو؛ک...؛ ای ک.گ. ای
سلام ؛حال همه ما موکت است . ملالی نيست جز انديشه جنابعالی که در ذهن ما خانه کرده و بيرون برو هم نيست .شنيده بودم که بحمدالله کسالتی داريد بی درمان . باور بفرماييد از روزی که شنيده ام دقيقه ای هزاران مرتبه شکر ايزد گفته ام
!جايی که من در آن کار ميکنم
عرضم به طول شما دوست عزيز ؛اين اوس کريم نه گذاشت و نه برداشت در بين اين خرابی اوضاع شرکتها ( اخلاقا عرض ميکنم)ما رو صاف انداخت در آغوش جرجيس . اونم چه جرجيسی! چند روز پيش دوشيزه ای از همکارا محترم بالای منبر داد سخن داده بودند و از مزينات دين اسلام و حضرات آن سخن ميراندند. سرتان را درد نمی آورم ؛ ايشان در وصف علاقه وافرشان به علی (َع) ما را مينمودند ؛ که هر ساله در مجلس «لعن عمر» شرکت می نمايند و سال گذشته به حدی از شدت شور و شعف هلهله کرده و دست خوشگله را زده بودند که به ولله سايه ای ديدند که رد ميشود و آن علی !!! بوده!!!!!!!! و ايشان شب را از شدت درد دستان تا صبح زنده نگاه داشته اند اما حاجت گرفتند!!!!!!!!!!!!!!!!! . تمنا دارم از دوستانی که اينجانب حقير را ميشناسند ؛ اندکی وقت صرف کرده و چهره بنده را تجسم بنمايندندی .با تشکر
یه نمه کاش حال داشتم راجع به محل کار و همکارام میگفتم ؛ولی چون حال ندارم بمون تو کفش تا پذيراييش بياد بجای حالش
بلاگم عين خودم دچار تب ... شده هيييييييييييييييييی