دیگه از فکر تاراج مملکت باید بیرون رفت؛ داره چیزی تاراج میشه که هیچ جور قابل بازگشت نیست
پدری با لباس موقر دختر تکیده اش رو درکمال بی حالی در آغوش گرفته، نشسته و از شیشه رستوران زیر چشمی به کسانی که در حال خوردن هستن تماشا میکنه... انگار یکی ته دلم ناخن میکشه... ذره ذره خراش میده .... باور کن خیلی درد داره خـیـــــــــــــــــــــــــــــــلی
0 Comments:
Post a Comment
<< Home